راهی و آهی
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد ...
تناقض جمهوری اسلامی

در خبرها آمده بود، رسایی نماینده مجلس در جمع دانشجویان حاضر شده بود. این دیالوگ بین طرفین رد و بدل شد:
دانشجویان: قاتل برو بیرون.
رسایی: امام حسین هم قاتل بود.
مشکل ریشه‌ای تر از آن است که "استبداد دینی بر مملکت حاکم است" یا "سپاه تمام اقتصاد کشور را در دست گرفته است" یا ...
مساله در نحوه مشروعیت حکومت است. حکومت اسلامی مشروعیت خود را از خدا و "امام حسین" می‌گیرد؛ حال آنکه حکومت جمهوری مشروعیت خود را از اراده اکثریت مردم می‌گیرد.
در حکومت اسلامی حقوقی برای اعضای جامعه تعریف نمی ‌شود و همه "مکلف" اند؛ در حکومت جمهوری، حقوق غیر قابل نقضی حتی برای اقلیت وجود دارد.
در حکومت اسلامی، خط قرمز اسلام و حفظ حکومت اسلامی است و حتی اولویت با دومی است چنان که نماز را می‌توان برای حفظ حکومت تعطیل کرد؛ در حکومت جمهوری خط قرمز تنها و تنها قانون است، قانونی که به دست نمایندگان مردم قابل تغییر است. هر چند حکومت اسلامی هم قوانین غیرمذهبی ممکن است داشته باشد اما این قوانین خط قرمز نیستند و در صورت نیاز به راحتی قابل تعطیلی هستند (مثلا اصول قانون اساسی که راه‌پیمایی‌ها را مجاز می‌شمارد، قوانین حقوقی که متهم باید ظرف مدت کوتاهی پس از دستگیری به وکیل دسترسی داشته باشد، متهم را نمی‌توان برای مدت نامحدود در بازداشت نگاه داشت، و سایر قوانینی که همه در حوادث اخیر نقض شدند).
و با این همه استدلال آن‌هایی که می‌گویند تناقضی در "جمهوری اسلامی" وجود ندارد چیست؟

برچسب‌ها: