راهی و آهی
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد ...
سیزده آبان- کارناوال شادی

منم بند سبزمو در آوردم، ماسکمو پوشیدم، با علی زدیم تو جمعیت. بیشتر شبیه یه کارناوال شادی بود تا راه پیمایی، مثلا دو سه نفر اون جلو اسپری سبز داشتن، یکیشون سفیدی دور تابلوی "دور زدن ممنوع" رو تا سبز کرد، ملت دست زدن و سوت و هورا کشیدن! جلوتر روی تابلوی سفیدی که جهت خیابون شریعتی رو نشون می داد با سبز نوشت "موسوی 16 آذر" و باز همین طور. رسیدیم زیر پل سید خندان، گفتم اینجا باید پلیس ها یا بسیجی ها باشن، هیچ خبری نبود.
درست زیر پل سید خندان، "مسئول واحد فرهنگی" روی یه ستون نوشت موسوی رو اون یکی نوشت کروبی، این بار صدای جیغ و سوت و هورا با اکوی زیر پل خیلی خدا بود!
جلوتر که رفتیم دیدیم همون دخترا که تو پیاده رو ما با بودن جلوی صف هستن، خیلی ها از ترس همراه جمعیت نیومدن ولی اینا انصافا از ما مرد تر بودن! بین راه سعی کردم با آرش تماس بگیرم، قرار بود بره هفت تیر، خواستن دیگران رو در شادی هام تقسیم کنم! بگذریم از این که شبش زنگ زد گفت تو هفت تیر، موتور هزار اومده رو پاش، چند تا لگد خورده و خلاصه همون جا خیلی پذیرایی شده!
هر جور شعاری دلمون خواست دادیم، جدیداش اینا بودن : "دیکتاتور به گوش باش، این آخرین پیام است....ملت سبز ایران آماده قیام است"، " نه شرقی نه غربی دولت سبز ملی"
"ـوس" روس و جاسوس هم بالاخره به هم رسیدن: "سفارت روسیه...لانه جاسوسیه"
شعارهای غیر مجاز هم تا دلتون بخواد، اون کتکی که ملت تو هفت تیر و کریم خان و جلوی دانشگاه تهران خوردن باید یه جایی به درد می خورد!