راهی و آهی
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد ...
انسان، انسان، انسان، انسان ها
و استفراغِ هر خون از دهانِ هر اعدام
رضای خودرویی را می‌خشکاند
بر خرزهره‌ی دروازه‌ی یک بهشت.

و قطره‌قطره‌ی هر خونِ این انسانی که در برابرِ من ایستاده است
سیلی ستکه پُلی را از پسِ شتابندگانِ تاریخ
خراب می‌کند
و سوراخِ هر گلوله بر هر پیکردروازه‌یی‌ست که سه نفر صد نفر
هزار فر که سیصد هزار نفر
از آن می‌گذرند
رو به بُرجِ زمردِ فردا.*

* "قصیده برای انسان ماه بهمن"، احمد شاملو

برچسب‌ها: ,