کتاب به سال 1860 نوشته شده است. در مقدمه آمده است که شوپنهاور به تحولات پیرامون خود اعتنای چندانی نداشته است و به عنوان یک "فرد گرا" فلسفه خود را بنیان نهاده است.
نکته جالب برای من، تلاش نویسنده برای تفکر در زندگی بوده است. مشاهدات خود و نوشته های حکمای پیش از خود (از سنکا تا هومر و سعدی) را کنار هم نهاده و یک برداشت از زندگی ارائه کرده است که چکیده آن این است: زندگی، لذت بردن نیست؛ رنج نکشیدن است. به همین دلیل سعادت را باید در درون جستجو کرد.
فکر می کنم چقدر خوب بود متفکران ما به جای ترجمه و باز گویی نوشته های قرون پیش، کمی "خود" هم به تفکرمی پرداختند.
*در باب حکمت زندگی آرتور شوپنهاور نشر نیلوفر
برچسبها: کتاب، انسان مدرن