راهی و آهی
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد ...
بی خوابی

بی خواب شده ام. غلت می زنم کج می خوابم بالش را پس می زنم، فایده ندارد. دکتر گفته اگزازپام را قطع کن، فراموشی می آورد و من تازه می فهمم چرا گاهی وسط حرف لغت را گم می کنم. عوضش زاناکس می خورم، خوب است، ولی احتمالا همان چند شب اول است. سریال In Treatment را دنبال می کنم. کاش یک سایکوآنالیست همین تهران نزدیک شرکت داشتیم، هفته ای یک بار حرف می زدم و او با اعتماد به نفس مثل پیر مغان حافظ راه را نشان می داد. بعد یاد آنی هال وودی آلن می افتم که به شکل نا امید کننده و عبثی وودی آلن که پانزده سال است سایکوتراپی می کند به دایان کیتون هم همین پیشنهاد را می دهد و حالا هر دو می روند سایکو تراپی و این انتهای انحطاط زندگی نیویورکی. چه می دانم، مشکل همه جا یکی است تهران و نیویورک ندارد. این زندگی است.
و جایی پل وتسون ، سایکو تراپ سریال که خود هم تحت درمان است به سایکوتراپ خود، آدل، می گوید وقتی پار از این اتاق بیرون بگذارم باز هم زندگی همان وضع است همان بیماران همان وضع خانوادگی همان...
و این زندگی من است باز فردا شنبه سر کار، قبلش سوغاتی دوست دوستم را پست کنم، بعد از ظهر سیم کارت آلمان را به مسافر بعدی بدهم، بینش دوباره زنگ بزنم و منشی بگوید دکتر جلسه دارد. نمی دانم شاید به محضی که این را گفت دو کاغذ گواهی شرکت در کنفرانس را پاره کنم و بگویم این یک میلیون هم به قول عباس معروفی پشم. بعد یکشنبه هم بروم فاز سوم پروژه را به یک جایی برسانم. بعد دوشنبه بروم دانشگاه ژنراتورها را با ترانس هایشان در نرم افزار مدل کنم، هان باید آن یکی نرم افزار معتبر را هم در شرکت یواشکی برای تز تست کنم. بعد بخش شبیه سازی مقاله را تمام کنم بعد مقاله را با جدول ها وشکلهایش کامل کنم، نمی دانم هنوز به دروغ بگویم نتایج با نرم افزار دوم به دست آمده؟ بعد یک بار از بچه های وارد در پردازش سیگنال بپرسم این فوریه لا مصب آیا می تواند نمونه های بیشتری بدهد. و بعد بروم دنبال روش های داده کاوی شاید، باید از آن هم در پروپوزال بیاید؟ نمی دانم. کم کم زاناکس اثر کرده باید مسواک بزنم بخوابم.
راستی سایکوتراپ خوب در محدوده میدان ونک سراغ ندارید؟

برچسب‌ها: ,