هفتهها هست که کتاب "شاخه زرین، پژوهشی در جادو و دین"* را به توصیه
شور و شر میخوانم. نویسنده کتاب از هزاران مشاهده** در خرافات اقوام مختلف جهان منظومهای از نظریهها پرورانده است که حداقل نیمی از اثبات آنها استنتاج خود مولف است. مثلا اگر فلان حرکت خرافی قوم الف و فلان جشن قوم ب در راستای اسطوره جیم در یونان باستان باشد آنگاه میتوان نتیجه گرفت که شاید حرکت خشن قوم الف که احتمالا قربانی کردن خدای خود برای محصول بیشتر بوده است و در قوم ه در استرالیا و قوم واو در آفریقا نیز مشابه آن دیده شده است، به جشن ب فروکاسته شده و نیز در آیین مسیحیت به صورت عید ز در آمده است! تازه بعدا از این استدلال به عنوان فرض در اثبات حکمهای بعدی استفاده میشود: دانشمند علوم انسانی یعنی این.
البته استنتاجهای نویسنده- به خصوص در مورد عیسی مسیح- با مخالفت بسیاری از همکارانش روبرو میشده است و این تضارب آرا راه روشن تری برای پژوهشها آتی میگشوده است. از طرف دیگر بسیاری از خوانندگان با الهام از این کتاب به پژوهشهای دیگری در زمینههای مختلفی پرداختهاند.
در راستای پژوهش انجام شده در کتاب "مکتب در فرآیند تکامل" چقدر خوب بود مشابه پژوهشهای کتاب "شاخه زرین" در مورد دین و خرافات و تاریخ ما هم انجام میشد. آنوقت دیگر شاهد این نبودیم که یک مقام رسمی اعلام کند:"در ایران 8000 امامزاده وجود دارد که 500 تای آنها از اهمیت زیادی برخوردارند". آن وقت دیگر عقلانیت بیش از پیش در تک تک افراد جامعه ما پر رنگ میشد، آن وقت دیگر انسان بتشده را نمیپرستیدیم، آن وقت دیگر نمیگفتیم فلسفه و جامعهشناسی و باستان شناسی و تاریخ و جغرافیا به چه درد آدم میخورد و آن وقت نمیگفتیم: "اینجا داریم مثل حیوان زندگی میکنیم"***.
* شاخه زرین، پژوهشی در جادو و دین- جیمز جرج فریزر- نشر آگاه
** شاید هزاران مشاهده نویسنده، آن طور که در کتاب دیدیم، اغراق هم نباشد!
برچسبها: جامعه شناسی, دین