راهی و آهی
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد ...
در مدح عمر بن خطاب

فردا سالگرد شهادت حضرت فاطمه است. به راست یا دروغ، عمر بن خطاب (خلیفه دوم) را قاتل فاطمه می دانند. بگذریم که همان ها او را قاتل محسن بن علی (که فاطمه او را باردار بوده!) می دانند.
به این مناسبت و شاید مناسبت های دیگر، یک روز به لعنت عمر بن خطاب از سوی شیعیان اختصاص دارد که هنوز هم در نقاطی از کشور اجرا می شود. با این که علی یازده سال در زمان خلافت عمر مثل یک شهروند زندگی کرد و نقل است که در مناظره هایی که به دعوت عمر برای مقابله با مسیحیان و دیگران اجرا می شده شرکت می کرده است.
به عمر بن خطاب فکر می کردم یاد حکایتی که از او نقل می شود افتادم:
" در جنگی در زمان خلافت عمر، سپاه اسلام پیروز شد و پارچه هایی به غنیمت برد. چند روز بعد دیدند عمر از همان پارچه ها برای خود جامه ای دوخته است. از آنجا که عمر چارشانه و درشت هیکل بود، مسلمانان نزد عمر می روند و اعتراض می کنند که با آن پارچه ای که از غنایم به هر فرد رسید تو نمی توانستی چنین جامه بلند و گشادی برای خودت تهیه کنی و حتما بیش از سایر مسلمین از پارچه استفاده کرده ای! عمر پاسخ داد که من به اندازه بقیه از غنایم بهره برده ام، ولی برای تهیه این جامه، از غنیمت پارچه فرزندم هم استفاده کردم و این جامه را توانستم تهیه کنم. معترضان نزد فرزند عمر رفتند و پس از اطمینان از صحت این قضیه پراکنده شدند."
پی نوشت 1: نکته در عدالت و برابری نیست، نکته در رفتار مدرن مسلمین در قبال حاکم و پاسخ خواستن از او است. از آن مهم تر آن که عمر به عنوان خلیفه مسلمین خود را موظف به پاسخ گویی به مسلمین می دید! یادمان نرود در زمان خلافت همین عمر بود که مسلمین ایران را فتح کردند و عمر می توانست رفتاری مثل یک شاه در قبال معترضان داشته باشد.
پی نوشت 2: در این پندارم که آیا هیچ یک از شیعیان زمان ائمه (و به ویژه امام علی به عنوان خلیفه) آیا در قبال رفتار او از او پاسخ خواسته بودند؟

برچسب‌ها: ,